معنی فارسی subsister
B1کسی که برای بقای خود تلاش میکند و به منابع موجود وابسته است.
One who continues to live or exist, often in a challenging situation.
- NOUN
example
معنی(example):
یک فرد زندهمان باید منابعی برای ادامه زندگی پیدا کند.
مثال:
A subsister must find resources to continue living.
معنی(example):
زندهمان با منابع محدود زندگی میکند.
مثال:
The subsister survives on limited supplies.
معنی فارسی کلمه subsister
:
کسی که برای بقای خود تلاش میکند و به منابع موجود وابسته است.