معنی فارسی sunfall
B1عمل یا زمان غروب خورشید، زمانی که خورشید به افق نزدیک میشود و نور آن کاهش مییابد.
The act or time of the sun setting.
- NOUN
example
معنی(example):
ما غروب خورشید را از صخره تماشا کردیم.
مثال:
We watched the sunfall from the cliff.
معنی(example):
غروب زیبای خورشید آسمان را نارنجی رنگ کرد.
مثال:
The beautiful sunfall painted the sky orange.
معنی فارسی کلمه sunfall
:
عمل یا زمان غروب خورشید، زمانی که خورشید به افق نزدیک میشود و نور آن کاهش مییابد.