معنی فارسی sunshineless

B1

حالتی که در آن نور و گرمای آفتاب وجود نداشته باشد.

Describing a state or environment lacking sunlight.

example
معنی(example):

روزها در زمستان بدون آفتاب طولانی و سرد به نظر می‌رسید.

مثال:

The days felt long and cold in the sunshineless winter.

معنی(example):

باغ بدون گل‌ها، غمگین و بی‌نور به نظر می‌رسید.

مثال:

The garden looked sad and sunshineless without flowers.

معنی فارسی کلمه sunshineless

: معنی sunshineless به فارسی

حالتی که در آن نور و گرمای آفتاب وجود نداشته باشد.