معنی فارسی sunshiny
A2پرنور و روشن از نور خورشید، به ویژه در شرایط جوی دلپذیر.
Characterized by abundant sunlight; bright and cheerful.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
این یک روز آفتابی در ساحل بود.
مثال:
It was a sunshiny day at the beach.
معنی(example):
هوای آفتابی همه را خوشحال کرد.
مثال:
The sunshiny weather made everyone happy.
معنی فارسی کلمه sunshiny
:
پرنور و روشن از نور خورشید، به ویژه در شرایط جوی دلپذیر.