معنی فارسی sunsmit

B1

حالت یا اثر تابش خورشید بر روی چیزی یا شخص، به ویژه احساس گرما.

The warm effect of sunlight on someone or something.

example
معنی(example):

نور خورشید بر روی پوست من گرم بود.

مثال:

The sunsmit on my skin felt warm.

معنی(example):

من از نور خورشید در حالی که روی چمن دراز کشیده بودم لذت می‌بردم.

مثال:

I loved the sunsmit while lying on the grass.

معنی فارسی کلمه sunsmit

: معنی sunsmit به فارسی

حالت یا اثر تابش خورشید بر روی چیزی یا شخص، به ویژه احساس گرما.