معنی فارسی sunstay
B1مدت زمانی که در زیر نور خورشید گذرانده میشود، معمولاً برای تفریح یا استراحت.
A period spent in the sun, often for relaxation or enjoyment.
- NOUN
example
معنی(example):
در طول تابستان، همیشه به دنبال یک اقامت آفتابی خوب در کنار دریا هستیم.
مثال:
During summer, we always look for a good sunstay by the beach.
معنی(example):
یک اقامت آفتابی میتواند به بهبود روحیه و آرامش کمک کند.
مثال:
A sunstay can help improve mood and relaxation.
معنی فارسی کلمه sunstay
:
مدت زمانی که در زیر نور خورشید گذرانده میشود، معمولاً برای تفریح یا استراحت.