معنی فارسی supercoincidently
B1به طور فوقالعاده همزمان، به معنای وقوع یک رویداد بهصورت غیرمنتظره که زمان و مکان را به طرز شگفتانگیزی در هم پیوند میدهد.
Happening in an extraordinarily coincidental manner; describing an unexpected convergence of circumstances.
- ADVERB
example
معنی(example):
آنها پس از سالها جدایی به طور فوقالعاده همزمان در کافه ملاقات کردند.
مثال:
They met supercoincidently at the coffee shop after years apart.
معنی(example):
بهطور فوقالعاده همزمان، روز تولد آنها در یک روز بود.
مثال:
Supercoincidently, their birthdays were on the same day.
معنی فارسی کلمه supercoincidently
:
به طور فوقالعاده همزمان، به معنای وقوع یک رویداد بهصورت غیرمنتظره که زمان و مکان را به طرز شگفتانگیزی در هم پیوند میدهد.