معنی فارسی superimpending
B1نزدیک به وقوع بودن یا در شرف اتفاق افتادن، به معنای ایجاد حسی از فوریت و اجبار.
Imminently approaching or about to occur, creating a sense of urgency.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
طوفان قریبالوقوع باعث شد که همه به سرعت به مکان امن بروند.
مثال:
The superimpending storm made everyone rush to safety.
معنی(example):
با تغییرات قریبالوقوع در قانون، کسبوکارها باید به سرعت سازگار شوند.
مثال:
With the superimpending changes in the law, businesses must adapt quickly.
معنی فارسی کلمه superimpending
:
نزدیک به وقوع بودن یا در شرف اتفاق افتادن، به معنای ایجاد حسی از فوریت و اجبار.