معنی فارسی superimpersonally
B1به صورت غیرشخصی، به معنای نبود احساسات یا ارتباط انسانی در یک گفتوگو یا نوشتار.
In a manner that is devoid of personal feelings or attachments; objective.
- ADVERB
example
معنی(example):
او در جلسه بهطور فوقالعادهای غیرشخصی صحبت کرد و احساساتش را کنار گذاشت.
مثال:
She spoke superimpersonally during the meeting, keeping her feelings aside.
معنی(example):
او مسائل را بهطور فوقالعاده غیرشخصی و بدون تعصب مطرح کرد.
مثال:
In a superimpersonally manner, he addressed the issues without bias.
معنی فارسی کلمه superimpersonally
:
به صورت غیرشخصی، به معنای نبود احساسات یا ارتباط انسانی در یک گفتوگو یا نوشتار.