معنی فارسی supinely
B1به صورت افروزی یا دراز کشیده به طوری که رو به بالا باشد.
In a position lying on the back, facing upward.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به صورت افروزی روی چمن دراز کشید و آفتاب را جذب کرد.
مثال:
He lay supinely on the grass, soaking up the sun.
معنی(example):
گربه به شکل افروزی به سقف خیره شد و در افکارش غرق بود.
مثال:
The cat stared supinely at the ceiling, lost in thought.
معنی فارسی کلمه supinely
:
به صورت افروزی یا دراز کشیده به طوری که رو به بالا باشد.