معنی فارسی supineness
B1حالت یا وضعیتی که نشاندهنده بیتحرکی یا عدم علاقه باشد.
The quality of being supine; inactivity or lack of interest.
- NOUN
example
معنی(example):
افروزگی او در بحث همکارانش را ناامید کرد.
مثال:
His supineness in the discussion frustrated his colleagues.
معنی(example):
افروزگی مدیریت منجر به از دست دادن فرصتها شد.
مثال:
The supineness of the management led to missed opportunities.
معنی فارسی کلمه supineness
:
حالت یا وضعیتی که نشاندهنده بیتحرکی یا عدم علاقه باشد.