معنی فارسی sustanedly
B1به معنای ادامه دادن به یک فعالیت به شکل پایدار.
In a manner that continues steadily.
- ADVERB
example
معنی(example):
هنرمند به طور مداوم برای تمام کردن پروژه کار کرد.
مثال:
The artist worked sanedely to finish the project.
معنی(example):
آنها به مدت سالها به طور مداوم شهرت خود را ساختند.
مثال:
They sustainedly built their reputation over many years.
معنی فارسی کلمه sustanedly
:
به معنای ادامه دادن به یک فعالیت به شکل پایدار.