معنی فارسی suzerainship
C2وضعیت یا شرایطی که در آن یک سوزران بر کشور دیگر حاکم است.
The state or condition of being a suzeraine.
- NOUN
example
معنی(example):
مفهوم سوزرانشیپ در نظامهای فئودالی رایج بود.
مثال:
The concept of suzerainship was common in feudal systems.
معنی(example):
در طول سوزرانشیپ، سرپرست حمایت نظامی ارائه میداد.
مثال:
During suzerainship, the overlord provided military support.
معنی فارسی کلمه suzerainship
:
وضعیت یا شرایطی که در آن یک سوزران بر کشور دیگر حاکم است.