معنی فارسی swarthily

B1

به شیوه‌ای تیره و سیاه، معمولاً به دلایل جذابیت یا وقار.

In a manner that is dark or grim, often used to describe an attractive assertiveness.

example
معنی(example):

او به‌طور سیاه و سیاه‌موی از بین جمعیت عبور کرد و به خوبی در آن حل شد.

مثال:

He moved swarthily through the crowd, blending in seamlessly.

معنی(example):

او به‌طرز سیاه و جذابی به تریبون نزدیک شد و توجه را جلب کرد.

مثال:

She swarthily approached the podium, commanding attention.

معنی فارسی کلمه swarthily

: معنی swarthily به فارسی

به شیوه‌ای تیره و سیاه، معمولاً به دلایل جذابیت یا وقار.