معنی فارسی symmetrising
B1عمل انجام تقارنسازی، شامل فرآیند ایجاد تقارن در یک شی یا داده میباشد.
The act of making something symmetric.
- VERB
example
معنی(example):
تقارنسازی دادهها میتواند به نتایج دقیقتری منجر شود.
مثال:
Symmetrising the data can lead to more accurate results.
معنی(example):
ساعتها را صرف تقارنسازی تصویر برای تعادل بصری بهتر کردیم.
مثال:
We spent hours symmetrising the image for better visual balance.
معنی فارسی کلمه symmetrising
:
عمل انجام تقارنسازی، شامل فرآیند ایجاد تقارن در یک شی یا داده میباشد.