معنی فارسی tabidness
B1حالت خمشدگی یا آویزان بودن به عنوان یک ویژگی از چیزی.
The quality of being drooped or hanging down.
- NOUN
example
معنی(example):
تابیدگی گلها باعث میشد که آنها غمگین به نظر برسند.
مثال:
The tabidness of the flowers made them look sad.
معنی(example):
تابیدگی در شاخهها نیاز به آب را نشان میداد.
مثال:
The tabidness in the branches indicated a need for water.
معنی فارسی کلمه tabidness
:
حالت خمشدگی یا آویزان بودن به عنوان یک ویژگی از چیزی.