معنی فارسی tableclothy
B1در ارتباط با یا شبیه به سطح میز یا رومیزی.
Relating to or resembling a tablecloth.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
پارچهای که شبیه به رومیزی است، لمسی از ظرافت را اضافه میکند.
مثال:
The tableclothy fabric adds a touch of elegance.
معنی(example):
او طرحی شبیه رومیزی را برای اتاق ناهار خوری جدید انتخاب کرد.
مثال:
She chose a tableclothy design for the new dining room.
معنی فارسی کلمه tableclothy
:
در ارتباط با یا شبیه به سطح میز یا رومیزی.