معنی فارسی take leave of one's senses
C1به معنای از دست دادن عقل و درک، انجام کارهای غیرمنطقی.
To behave in a completely irrational or crazy manner.
- verb
verb
معنی(verb):
To go crazy; to stop behaving rationally.
example
معنی(example):
او باید عقلش را از دست داده باشد که آن تصمیم را بگیرد.
مثال:
He must have taken leave of his senses to make that decision.
معنی(example):
وقتی او بر سرش فریاد زد، او فکر کرد که او عقلش را از دست داده است.
مثال:
When she yelled at him, he thought she had taken leave of her senses.
معنی فارسی کلمه take leave of one's senses
:به معنای از دست دادن عقل و درک، انجام کارهای غیرمنطقی.