معنی فارسی take the part of
B1نقش یا بخشی از یک نمایش یا سناریو را بازی کردن یا پذیرفتن.
To assume the role of a character or take on a specific responsibility.
- IDIOM
example
معنی(example):
او تصمیم گرفت نقش شخصیت اصلی را در نمایش بازی کند.
مثال:
She decided to take the part of the main character in the play.
معنی(example):
او اغلب در بحثها نقش میانجیگر را ایفا میکند.
مثال:
He often takes the part of the peacemaker in arguments.
معنی فارسی کلمه take the part of
:
نقش یا بخشی از یک نمایش یا سناریو را بازی کردن یا پذیرفتن.