معنی فارسی tamely
B1به طور ملایم و بدون خشونت، آرام و بیخطر.
In a gentle, quiet, or submissive manner.
- ADVERB
example
معنی(example):
سگ به آرامی کنار صاحبش راه میرفت.
مثال:
The dog walked tamely beside its owner.
معنی(example):
او به سوالات به آرامی و بدون تردید پاسخ داد.
مثال:
She answered the questions tamely without any hesitation.
معنی فارسی کلمه tamely
:
به طور ملایم و بدون خشونت، آرام و بیخطر.