معنی فارسی tenspot

B1

نقطه‌ای منحصر به فرد که به خصوص برای فعالیت‌های خاص، خاصیت جذابیت دارد.

A place that is particularly suitable for a certain activity or event.

example
معنی(example):

ما یک نقطه عالی برای پیک‌نیک خود پیدا کردیم.

مثال:

We found a perfect tenspot for our picnic.

معنی(example):

آن مکان به عنوان یک نقطه محبوب برای عکاسان شناخته می‌شود.

مثال:

That location is known as a popular tenspot for photographers.

معنی فارسی کلمه tenspot

: معنی tenspot به فارسی

نقطه‌ای منحصر به فرد که به خصوص برای فعالیت‌های خاص، خاصیت جذابیت دارد.