معنی فارسی tentacled
B1موجودی که دارای بازوهای چادر مانند است.
Having tentacles, typically referring to marine animals.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
هشت پا موجودی است با بازوهای چادری که در اقیانوس یافت میشود.
مثال:
The octopus is a tentacled creature found in the ocean.
معنی(example):
طراحی چادری مجسمه بسیار پیچیده بود.
مثال:
The tentacled design of the sculpture was very intricate.
معنی فارسی کلمه tentacled
:
موجودی که دارای بازوهای چادر مانند است.