معنی فارسی thingish

B1

چیزی که ویژگی‌های یک چیز را دارد اما به طور مشخص تعریف نمی‌شود.

Having characteristics of a thing but lacking a specific definition.

example
معنی(example):

هنرمند یک مجسمه چیزی‌وار خلق کرد که تعریف آن دشوار بود.

مثال:

The artist created a thingish sculpture that defied definition.

معنی(example):

نظرات او تا حدی چیزی‌وار و سخت برای دسته‌بندی بودند.

مثال:

His comments were somewhat thingish and hard to categorize.

معنی فارسی کلمه thingish

: معنی thingish به فارسی

چیزی که ویژگی‌های یک چیز را دارد اما به طور مشخص تعریف نمی‌شود.