معنی فارسی thingless

B1

فاقد هرگونه چیز یا شیء، توصیف حالتی که هیچ چیز در آن وجود ندارد.

Describing a state where there are no objects or things present.

example
معنی(example):

در خوابش، خود را در یک عدم بی‌چیز دید.

مثال:

In her dream, she found herself in a thingless void.

معنی(example):

مفهوم یک وجود بی‌چیز می‌تواند دشوار باشد.

مثال:

The concept of a thingless existence can be hard to grasp.

معنی فارسی کلمه thingless

: معنی thingless به فارسی

فاقد هرگونه چیز یا شیء، توصیف حالتی که هیچ چیز در آن وجود ندارد.