معنی فارسی thingly

B1

دارای ویژگی‌هایی که به یک چیز یا شیء نسبت داده می‌شود.

Characteristic of or resembling a thing.

example
معنی(example):

طبیعت چیزی‌وار استدلال او برای همه مشخص بود.

مثال:

The thingly nature of his argument was evident to all.

معنی(example):

یک ویژگی چیزی‌وار در نویسندگی او وجود داشت که خوانندگان را مجذوب کرد.

مثال:

There was a thingly quality to her writing that captivated readers.

معنی فارسی کلمه thingly

: معنی thingly به فارسی

دارای ویژگی‌هایی که به یک چیز یا شیء نسبت داده می‌شود.