معنی فارسی throu
B1عبور کردن از یک مکان به معنای رفتن از یک طرف به طرف دیگر است.
To move in one side and out of the other side of an object or space.
- PREPOSITION
example
معنی(example):
مسیر مستقیم به سمت رودخانه بود.
مثال:
The path was throu, leading directly to the river.
معنی(example):
آنها از میان جنگل عبور کردند تا به پاکت برسند.
مثال:
They walked throu the forest to reach the clearing.
معنی فارسی کلمه throu
:
عبور کردن از یک مکان به معنای رفتن از یک طرف به طرف دیگر است.