معنی فارسی throw one's money around
B2هزینه کردن غیرمعقول و بیفکر پول به شکلی که به نظر میرسد فقط برای نمایش ثروت است.
To spend money carelessly and extravagantly, often to show off wealth.
- IDIOM
example
معنی(example):
او عاشق خرج کردن پولش در کازینو است.
مثال:
He loves to throw his money around at the casino.
معنی(example):
او همیشه در تلاش است تا دوستانش را تحت تأثیر قرار دهد.
مثال:
She is always throwing her money around to impress her friends.
معنی فارسی کلمه throw one's money around
:هزینه کردن غیرمعقول و بیفکر پول به شکلی که به نظر میرسد فقط برای نمایش ثروت است.