معنی فارسی throw oneself on someone's mercy

B2

به معنای تقاضای کمک یا عفو از کسی که قدرت تصمیم‌گیری دارد.

To appeal for compassion or forgiveness from someone in a position of power.

example
معنی(example):

او در طول محاکمه تصمیم گرفت به رحمت قاضی بیافتد.

مثال:

He decided to throw himself on the judge's mercy during the trial.

معنی(example):

پس از فهمیدن اشتباهش، به رحمت او افتاد.

مثال:

After realizing his mistake, he threw himself on her mercy.

معنی فارسی کلمه throw oneself on someone's mercy

:

به معنای تقاضای کمک یا عفو از کسی که قدرت تصمیم‌گیری دارد.