معنی فارسی throw someone a curveball
B2غافلگیر کردن کسی با یک موقعیت غیرمنتظره که نیاز به واکنش فوری دارد.
To present someone with an unexpected problem or situation that requires immediate response.
- IDIOM
example
معنی(example):
خبر غیرمنتظره من را غافلگیر کرد و نمیدانستم چگونه واکنش نشان دهم.
مثال:
The unexpected news threw me a curveball, and I didn't know how to react.
معنی(example):
زمانی که مهلت پروژه جلوتر آمد، واقعاً همه را غافلگیر کرد.
مثال:
When the project deadline was moved up, it really threw everyone a curveball.
معنی فارسی کلمه throw someone a curveball
:
غافلگیر کردن کسی با یک موقعیت غیرمنتظره که نیاز به واکنش فوری دارد.