معنی فارسی thumbkin
B1انگشتک، اشاره به انگشت شست و یا شخصیتهایی که به شکل انگشتکها طراحی شدهاند.
A term often referring to a small figure representing a thumb, or simply the thumb itself.
- OTHER
example
معنی(example):
او با افتخار انگشتش را بالا گرفت.
مثال:
He held up his thumbkin proudly.
معنی(example):
انگشتک شخصیتی محبوب در داستانهای کودکان است.
مثال:
The thumbkin is a popular character in children's stories.
معنی فارسی کلمه thumbkin
:
انگشتک، اشاره به انگشت شست و یا شخصیتهایی که به شکل انگشتکها طراحی شدهاند.