معنی فارسی thumble

B1

انگشت زخمی یا آسیب‌دیده، به ویژه در اثر فعالیت‌های شدید.

A term referring to a thumb that has been injured or hurt, usually due to vigorous activity.

example
معنی(example):

او بر اثر بازی زیاد، انگشتش را زخمی کرده بود.

مثال:

He had a thumble from playing too hard.

معنی(example):

او بعد از بازی، انگشتش را به ما نشان داد.

مثال:

She showed us her thumble after the game.

معنی فارسی کلمه thumble

: معنی thumble به فارسی

انگشت زخمی یا آسیب‌دیده، به ویژه در اثر فعالیت‌های شدید.