معنی فارسی unnamable

B2

به معنای آنکه قادر به نام بردن از چیزی نیستید.

Not able to be named or identified.

adjective
معنی(adjective):

That cannot, or should not, be named

example
معنی(example):

یک کیفیت غیرقابل نام بردن در مورد غروب خورشید وجود داشت.

مثال:

There was an unnambable quality about the sunset.

معنی(example):

احساس آنقدر قوی بود که تقریبا نام نداشت.

مثال:

The feeling was so strong it was almost unnamable.

معنی فارسی کلمه unnamable

: معنی unnamable به فارسی

به معنای آنکه قادر به نام بردن از چیزی نیستید.