معنی فارسی unpopular
B1غیرمحبوب، اشاره به شخص یا چیزی که در میان مردم طرفدار ندارد.
Not liked or enjoyed by a large number of people; lacking popularity.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
Lacking popularity
مثال:
an unpopular opinion
معنی(adjective):
Not liked or popular; disliked or ignored by the public.
example
معنی(example):
تصمیم غیرمحبوب با انتقادهای زیادی از جانب جامعه روبه‌رو شد.
مثال:
The unpopular decision was met with criticism from the community.
معنی(example):
او همیشه یک شخصیت غیرمحبوب در دولت محلی بوده است.
مثال:
He has always been an unpopular figure in the local government.
معنی فارسی کلمه unpopular
:
غیرمحبوب، اشاره به شخص یا چیزی که در میان مردم طرفدار ندارد.
