معنی فارسی unstabler
B1به حالتی اشاره دارد که ناپایداری یا عدم ثبات بیشتری نسبت به حالتهای دیگر دارد.
Describing something that has a greater degree of instability.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
طراحی جدید نشان داد که ناپایدارتر از طراحی قبلی است.
مثال:
The new design proved to be unstabler than the previous one.
معنی(example):
او متوجه شد که برنامههای آنها ناپایدارتر از آنچه پیشبینی کرده بودند، هستند.
مثال:
He realized that their plans were unstabler than they had anticipated.
معنی فارسی کلمه unstabler
:
به حالتی اشاره دارد که ناپایداری یا عدم ثبات بیشتری نسبت به حالتهای دیگر دارد.