معنی فارسی unswathes

B1

غیر پوشش کردن، فرایند برداشتن پوشش یا لایه‌ای که چیزی را پنهان کرده است.

To remove a covering or wrapping from something.

verb
معنی(verb):

To remove a swathe from.

example
معنی(example):

هنرمند تصمیم گرفت که نقاشی‌اش را غیر پوشش کند تا جزئیات پیچیده آن را به نمایش بگذارد.

مثال:

The artist decided to unswathes her painting to showcase its intricate details.

معنی(example):

آنها به سختی کار کردند تا رازهای پشت پروژه را آشکار کنند.

مثال:

They worked hard to unswathes the secrets behind the project.

معنی فارسی کلمه unswathes

: معنی unswathes به فارسی

غیر پوشش کردن، فرایند برداشتن پوشش یا لایه‌ای که چیزی را پنهان کرده است.