معنی فارسی unswathing

B1

فرایند غیر پوشش کردن، برداشتن یا جدا کردن پوشش از روی چیزی.

The action of removing a covering.

verb
معنی(verb):

To remove a swathe from.

example
معنی(example):

فرایند غیر پوشش کردن لایه‌های تاریخ را زیر سطح آشکار کرد.

مثال:

The unswathing process revealed layers of history beneath the surface.

معنی(example):

غیر پوشش کردن بسته کمی زحمت داشت، اما برای گنجینه درون آن ارزشش را داشت.

مثال:

Unsawthing the package took some effort, but it was worth it for the treasure inside.

معنی فارسی کلمه unswathing

: معنی unswathing به فارسی

فرایند غیر پوشش کردن، برداشتن یا جدا کردن پوشش از روی چیزی.