معنی فارسی work one's way through

B2

دوران دشوار یا چالش‌برانگیز را پشت سر گذاشتن، معمولاً به معنی پیشرفت در کاری یا تحصیل.

To make progress in a challenging situation by persistent effort.

example
معنی(example):

او با گرفتن مشاغل پاره‌وقت، هزینه‌های دانشگاه را تأمین کرد.

مثال:

She worked her way through college by taking part-time jobs.

معنی(example):

او برای رسیدن به جلوی جمعیت تلاش کرد.

مثال:

He worked his way through the crowd to get to the front.

معنی فارسی کلمه work one's way through

:

دوران دشوار یا چالش‌برانگیز را پشت سر گذاشتن، معمولاً به معنی پیشرفت در کاری یا تحصیل.