معنی فارسی bear the consequences
B1تحمل کردن عواقب یا نتایج ناشی از یک عمل یا تصمیم.
To accept the results or repercussions of one's actions or decisions.
- VERB
example
معنی(example):
اگر قوانین را بشکنید، باید عواقب آن را تحمل کنید.
مثال:
If you break the rules, you must bear the consequences.
معنی(example):
او میدانست که باید عواقب انتخابهایش را تحمل کند.
مثال:
She knew she would have to bear the consequences of her choices.
معنی فارسی کلمه bear the consequences
:
تحمل کردن عواقب یا نتایج ناشی از یک عمل یا تصمیم.