معنی فارسی bedwarfed
B1کوچک شده، در نتیجه اثرات بیرونی که اندازه را کاهش میدهد.
Made smaller or dwarfed, especially by comparison.
- VERB
example
معنی(example):
درخت باستانی توسط کوههای بلند کوچک شده بود.
مثال:
The ancient tree was bedwarfed by the towering mountains.
معنی(example):
این ساختمان اکنون در مقایسه با آسمانخراشهای جدید کوچک به نظر میرسد.
مثال:
The building now seems bedwarfed by the newer skyscrapers.
معنی فارسی کلمه bedwarfed
:
کوچک شده، در نتیجه اثرات بیرونی که اندازه را کاهش میدهد.