معنی فارسی blobbier

B1

وضعیتی که در آن اشکال یا مواد به طور برجسته‌تری به شکل نامنظم و نرم در می‌آیند.

Having a more blob-like or irregular shape or consistency.

example
معنی(example):

در اثر هنری، اشکال بلوبی به نظر می‌رسید که نمایانگر هرج و مرج هستند.

مثال:

In the artwork, the blobbier shapes seemed to represent chaos.

معنی(example):

خمیر در حالی که در کاسه بالا می‌رفت، نرم‌تر و بلوبی‌تر شد.

مثال:

The dough became blobbier as it rose in the bowl.

معنی فارسی کلمه blobbier

: معنی blobbier به فارسی

وضعیتی که در آن اشکال یا مواد به طور برجسته‌تری به شکل نامنظم و نرم در می‌آیند.