معنی فارسی brackens

B1

گیاهانی با برگ‌های بزرگ و تقسیم‌شده که معمولاً در مناطق مرطوب رشد می‌کنند.

Ferns that are typically found in damp areas.

example
معنی(example):

برک‌های جنگل پر شده بودند.

مثال:

The brackens filled the forest floor.

معنی(example):

برک‌ها در مناطق مرطوب معمول هستند.

مثال:

Brackens are common in damp regions.

معنی فارسی کلمه brackens

: معنی brackens به فارسی

گیاهانی با برگ‌های بزرگ و تقسیم‌شده که معمولاً در مناطق مرطوب رشد می‌کنند.