معنی فارسی complexionary

B1

وابسته به ویژگی‌های پوستی و زیبایی شناسی.

Relating to complexion; typically referring to aspects of skin care or beauty.

example
معنی(example):

کتاب، نکات بینشی درباره استانداردهای زیبایی به سبک پوستی ارائه داد.

مثال:

The book provided complexionary insights into beauty standards.

معنی(example):

دانش او درباره پوست به دیگران در درک مراقبت از پوست کمک کرد.

مثال:

Her complexionary knowledge helped others understand skin care.

معنی فارسی کلمه complexionary

: معنی complexionary به فارسی

وابسته به ویژگی‌های پوستی و زیبایی شناسی.