معنی فارسی compulsatory
B2اجباری، به معنای الزامی و ضرورت.
Mandatory or required by law or rule.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
مقررات جدید برای همه شرکتها اجباری در نظر گرفته شده است.
مثال:
The new regulations are considered compulsatory for all companies.
معنی(example):
قوانین اجباری وجود دارد که باید رعایت شوند.
مثال:
There are compulsatory laws that must be followed.
معنی فارسی کلمه compulsatory
:
اجباری، به معنای الزامی و ضرورت.