معنی فارسی connivence
B1همکاری و همفکری به طور پنهانی و به ویژه در کارهای ناپسند.
The act of cooperating secretly or conspiratorially.
- NOUN
example
معنی(example):
همکاری او زمانی که به دوستش در تقلب کمک کرد، واضح بود.
مثال:
His connivence was clear when he helped his friend cheat.
معنی(example):
همکاری بین آن دو در طول بحث آشکار بود.
مثال:
The connivence between the two was evident during the discussion.
معنی فارسی کلمه connivence
:
همکاری و همفکری به طور پنهانی و به ویژه در کارهای ناپسند.