معنی فارسی crackings
B1صوتها یا نشانههای ترک خوردن، به ویژه هنگام فشار یا برخورد.
Sounds or signs of something breaking or cracking.
- NOUN
example
معنی(example):
ترکها به قدری بلند بودند که از بیرون شنیده میشدند.
مثال:
The crackings were loud enough to hear from outside.
معنی(example):
او بعد از طوفان ترکهای دیوار را دید.
مثال:
She saw the crackings in the wall after the storm.
معنی فارسی کلمه crackings
:
صوتها یا نشانههای ترک خوردن، به ویژه هنگام فشار یا برخورد.