معنی فارسی disbloom

B1

شکوفا شدن یا در حالتی از شکوفایی و رونق قرار گرفتن.

To lose its bloom or freshness.

example
معنی(example):

هوای سخت باعث شد گل‌ها زود شکوفا شوند.

مثال:

The harsh weather caused the flowers to disbloom early.

معنی(example):

ما دیدیم که گیاهان با نزدیک شدن به زمستان شکوفا می‌شوند.

مثال:

We watched the plants disbloom as winter approached.

معنی فارسی کلمه disbloom

: معنی disbloom به فارسی

شکوفا شدن یا در حالتی از شکوفایی و رونق قرار گرفتن.