معنی فارسی disgarland

B1

تاج گل را برداشتن، به معنی ساده کردن چیزی از طریق حذف تزیینات یا مشخصات زینتی.

To remove ornamentation; to strip down decorations.

example
معنی(example):

او می‌خواست تاج گل را از تندیس بردارد تا آن را ساده‌تر نشان دهد.

مثال:

She wanted to disgarland the trophy to make it look simpler.

معنی(example):

هنرمند تصمیم گرفت تزئینات پیچیده را ساده کند تا رویکرد مینیمالیستی‌تری داشته باشد.

مثال:

The artist decided to disgarland the elaborate decorations for a more minimalist approach.

معنی فارسی کلمه disgarland

: معنی disgarland به فارسی

تاج گل را برداشتن، به معنی ساده کردن چیزی از طریق حذف تزیینات یا مشخصات زینتی.