معنی فارسی disgorgement

B2

بازپرداخت، دریافت یا بازگرداندن چیزی، مخصوصاً پول.

The act of returning or giving up something, particularly profits gained unfairly.

example
معنی(example):

بازپرداخت سودهای ناعادلانه ضروری است.

مثال:

The disgorgement of unfair profits is necessary.

معنی(example):

دادگاه دستور بازپرداخت وجوه را صادر کرد.

مثال:

The court ordered disgorgement of the funds.

معنی فارسی کلمه disgorgement

: معنی disgorgement به فارسی

بازپرداخت، دریافت یا بازگرداندن چیزی، مخصوصاً پول.