معنی فارسی dishabit
B1آزاد کردن فرد از عادت یا رفتار خاص.
To free oneself from a habit or specific behavior.
- VERB
example
معنی(example):
این امکان وجود دارد که از برخی رفتارها خود را آزاد کنید.
مثال:
It is possible to dishabit yourself from certain behaviors.
معنی(example):
او نیاز داشت که وابستگیاش به کافئین را کنار بگذارد.
مثال:
She needed to dishabit her dependence on caffeine.
معنی فارسی کلمه dishabit
:
آزاد کردن فرد از عادت یا رفتار خاص.