معنی فارسی dispended

B2

به معنای مصرف یا تخصیص چیزی، معمولاً با دقت.

Given out or distributed, typically with care.

example
معنی(example):

سوخت به دقت مصرف شد تا نشت نکند.

مثال:

The fuel was dispended carefully to avoid spills.

معنی(example):

اعتبارات برای تعمیرات اضطراری تخصیص داده شدند.

مثال:

Funds were dispended for emergency repairs.

معنی فارسی کلمه dispended

: معنی dispended به فارسی

به معنای مصرف یا تخصیص چیزی، معمولاً با دقت.